کتابخانه مرموز/هاروکی موراکامی

ساخت وبلاگ
زینب سلیمانی هستم. 29 سالمه. کتابدار یه کتابخونه باصفا و دوست داشتنی هستم توی یه شهر کوهستانی. اینجا احساسم رو راجع به تک تک کتاب هایی که می خونم و بعضا سریال و فیلم هایی که میبینم، و خاطرات شغل جذابم میگم. تاریخ شروع وبلاگ: ۱۳۹۲ صفحه اصلی درباره من گنجینه صوتی کتابخانه مرموز/هاروکی موراکامی...
ما را در سایت کتابخانه مرموز/هاروکی موراکامی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynabslibrary بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 14:30

یکی از بچه هام: خاله، میشه باز قصه بخونیم؟‌(همین پنج دقیقه قبل براشون کتاب "اردک، مرگ و گل لاله" از ولف البروخ رو خونده بودم). داشتیم سوالاتمون رو درباره مرگ از همدیگه میپرسیدیم که بچه های کنکوری تق تق زدن به در که یعنی ساکت باشیم)!من: ینی بازم کتاب بخونیم؟‌....هممممم...باش...چی بخونیم؟بچه هام:‌ خاله همون که مرگ‌ بود. (منظورش اردک، مرگ و گل لاله بود).من: آخه اونو ثبت نکردم هنوز، فعلا براتون خوندم که بدونید چقد خوبه، تا ثبتش کنم. (در حالیکه داشتم به این فکر میکردم که چرا نگفتم باشه و بازم از اول نخوندمش براشون؟)....دوباره من: بیاید یه کتاب دیگه بخوووونیم، ایناهاش...این...همین که خودتون برش داشتید، خیلی خیلی کتاب خوبیه، ببینید چهارتا هم لاک پشت پرنده داره. (لاک پشت پرنده نشان خوب بودن کتابه، یه نشانیه که شورای کتاب کودک، به کتابای خوب میده).بازم من: برید بشینید، ساکت تر باشید تا بیام.‌_۶ تا چشم منتظر کلاس پنجمی که من برم بشینم کنارشون و براشون کتاب "فقط همه ی ما، از لورنتس پاولی" رو بخونم.پ.ن: ایندفه که بیان بازم براشون اردک، مرگ و گل لاله می خونم. قولبرچسب‌ها: فقط همه ما, کتابداری شکر است, مرگ + نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۲ساعت 22:39 توسط زینب سلیمانی ابهری | کتابخانه مرموز/هاروکی موراکامی...
ما را در سایت کتابخانه مرموز/هاروکی موراکامی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynabslibrary بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 14:30

پایان نامه، بلاخره دارم مینویسمش، بلاخره دارم انجامش میدم. بلاخره دارم می نویسمش. خدایا شکرت. خدایا شکرت. خدایا شکرت. یه روزی میاد که دقیقا دقیقه های بعد از درومدن از اتاق دفاع با دستای لرزون و لب خندون میام تند و تند اینجا تایپ می کنم: بلاخره انجامش دادم، بلاخره تموم شد، بلاخره دفاع کردم، بلاخره ارشد رشته قشنگمو گرفتم. دلم برای استادام تنگ شده. دلم می خواد با حال خوب منو ببینن. با اعتماد به نفس. مثل ترم اول کارشناسی ۹ سال پیش. خندون، خوشحال، امیدوار و راضی. فقط ۴ ماه وقت می خوام. انجامش میدم. من خرداد ماه امسال دفاع میکنم. یه دفاع عالی. یه پروژه رنگی رنگی و ایرانی. از عزیزانم که توی این راه به جلو هولم میدن ممنونم.مامانحسین فریبرز هانیهریحانهفتانهفرزانهعلیاستاد راهنمام برچسب‌ها: پایان نامه, غول بزرگ مهربان+ نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۴۰۲ساعت 20:55 توسط زینب سلیمانی ابهری | کتابخانه مرموز/هاروکی موراکامی...
ما را در سایت کتابخانه مرموز/هاروکی موراکامی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynabslibrary بازدید : 26 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 14:30